۱- شیب، یکی از عوامل بسیار مهم در سقوط بهمن است. روی شیبهای خیلی تند (بیشتر از ۵۰ درجه) چون برف قبل از انباشته شدن به طور طبیعی به پایین سرازیر میشود، خطر سقوط بهمن معمولاً زیاد نیست. روی شیبهای خیلی ملایم (کمتر از ۲۵ درجه) نیز خطر بهمن معمولاً زیاد نیست. تحقیقات بهمنشناسان فرانسوی نشان میدهد که بهمنهای تختهای، عمدتاً روی شیبهای ۳۰ تا ۴۵ درجه است و بیشترین بهمنها از روی شیبهای ۳۵ تا ۴۰ درجه سقوط کرده است. کوهنوردان و اسکیبازان امریکایی اهمیت فوقالعادهای برای عامل شیب قائل هستند. هر کوهنورد یا اسکیباز کوه، همیشه یک شیبسنج کوچک در جیب دارد تا با آن میزان خطر ریزش بهمن را برآورد کند.
۲- با تند شدن شیب، ثبات لایهفوقانی برف کاهش یافته و خطر بهمن افزایش مییابد.
۳- پوشش زمین. پوشش طبیعی خاک که ارتباط بین مانتو برفی (توده برف) و خاک را برقرار میکند نیز البته نه به اندازه شیب، مهم است. زمینهای صاف و صیقلی و یا بدون ستی و بلندی و شیبهایی که دارای بوتههای کوچک یا چمنزار و علف هستند، بهمنخیز است. به عکس، شبهای پر سنگلاخ و به ویژه با تختهسنگهای بزرگ و یا درخت و درختچه و یا بوتههای بزرگ- مثل گون- معمولاً برف را به خوبی نگه میدارند. یکنواختی شیب بسیار خطرناک است. به همین خاطر معمولاً با خاکبرداری، لین شیبها را پلهپله میکنند.
چه موقع خطر بهمن زیاد میشود؟
باد عامل بسیار مهمی در افزایش خطر سقوط بهمن است به ویژه اگر در چند روز گذشته به شدت وزیده باشد. باد موجب تلمبار شدن برف در برخی نقاط میشود، ضخامت برف را افزایش میدهد و باعث به وجود آمدن نقابهای برفی در خطاراسها و گردنهها میشود. فراموش نکنیم که عبوراز شیبهایی که در بالایشان نقابهای برفی درست شده، فوقالعاده خطرناک است.
بارش برف چون وزن اضافی بر مانتو برفی میگذارد، ثبات آن را کاهش میدهد. البته سقوط بهمن پس از بارش برف، بستگی به مقدار بارش، وزن مخصوص برف و شیب کوه دارد. با این حال، به طور کلی میتوان گفت که با ریزش ۳۰ سانتیمتر برف جدید روی شیبهای تند (بیش از ۳۵ درجه) خطر جدی میشود و با ۸۰ سانتیمتر برف جدید، حتی شیبهای متوسط هم خطرناک میشوند.
هوای گرم و ملایم به سرعت لایهها را به هم پیوند میدهد و در نتیجه، خطر سقوط بهمن را کاهش میدهد. به عکس، اگر این گرما نسبتاً زیاد باشد، خطر را افزایش میدهد، زیرا برف را به قطرات آب تبدیل میکند و لایههای فوقانی برف روی این قطرات میغلتند و به پایین سرازیر میشوند. بارش کمی باران نیز چسبندگی برف را افزایش میدهد، ولی اگر بارش از حدی بگذرد، مانتو برفی ثبات خود را از دست خواهد داد.
از اواسط فروردین به بعد، در ارتفاعات ۳۰۰۰ متر به بالا، تابش خورشید مانتو برفی را- به ویژه جبهههای جنوبی- بیثبات میکند و در بعد از ظهرها، بهمنهای آبکی سرازیر میشود.
سرعت بهمن
سرعت بهمن برف آبکی ۵۵ تا ۷۰ کیلومتر در ساعت، سرعت بهمن برف خشک ۱۱۰ تا ۱۴۰ کیلومتر در ساعت و سرعت بهمنپودر ۲۲۰ تا ۲۹۰ کیلومتر در ساعت میباشد. همچنین، نیروی فشار حاصل از بهمن میتواند به ۲۰ تن برسد.
شکلهای مختلف برف
شکل برف بستگی تام به دمای محیط دارد:
از ۱۰ تا ۵ درجه زیر صفر، سوزنی شکل، از ۵ تا ۱۰ درجه زیر صفر، استوانهای، بادامی شکل.
از ۱۰ تا ۱۳ درجه زیر صفر، پهن، بادامی شکل، از ۱۳ تا ۱۷ درجه زیر صفر، شش گوش، از ۱۸ تا ۲۵ درجه زیر صفر، استوانهای پهن. شکل برف از این لحاظ مهم است که میزان چسبندگی و قدرت اتصال مانتو برف (توده برف) را تعیین میکند و در نتیجه احتمال ریزش بهمن را کاهش یا افزایش میدهد.
وزن برف
شخص مدفون زیر بهمن تحت فشاری است که وزن و ارتفاع بهمن بر او وارد میکند. وزن یک متر مکعب برف بستگی به مقدار آب موجود در آن دارد.
برف تازه
برفپودر، ۳۰ تا ۶۰ کیلوگرم
برف فشرده سبک، ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلوگرم
برف کهنه
برف شناور، ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلوگرم
برف خشک نشست کرده، ۳۰۰ تا ۴۰۰ کیلوگرم
برف آبدار نشست کرده، ۴۰۰ تا ۴۵۰ کیلوگرم
برف زیرین خشک، ۴۰۰ تا ۷۰۰ کیلوگرم
برف زیرین آبدار، ۶۰۰ تا ۸۰۰ کیلوگرم
با استفاده از آمار، کسانی که دچار بهمن شدهاند، تعیین کردهاند که با گذشت زمان احتمال زنده ماندن بهمنزده چقدر است. شخص مدفون در زیر یک متر برف با گذشت زمان شانس زنده ماندنش به سرعت کاهش مییابد.
به طور کلی میتوان گفت که با گذشتن هر یک ساعت، شانس زنده ماندن نصف میشود.
در ساعت اول، شانس زنده ماندن بهمنزده حدود ۴۵ درجه است. در ساعت دوم شانس او به ۲۸ درصد، در ساعت سوم به ۱۸ درصد و در ساعت چهارم به ۱۰ درصد کاهش مییابد. به عبارت دیگر، از ساعت چهارم به بعد، تنها یک نفر از ۱۰ نفر را میتوان از زیر بهمن زنده خارج کرد. در ضمن این نکته نیز قابل ذکر است که از همان لحظات اول در اثر ضربه و فشار بهمن و اصابت به صخره و سقوط از بلندی و از این قبیل صدمات، جان خود را از دست میدهند.
بهمنزده هر قدر در عمق کمتری مدفون شده باشد، شانس بیشتری برای زنده ماندن دادر. به همین خاطر است که توصیه میکنند با شنا یا پرش کردن، سعی کنیم روی سطح بهمن باقی بمانیم. همان طور که نمودار نشان میدهد، در عمق کمتر از ۵۰ سانتیمتر، شانس زنده ماندن به کمتر از ۱۰ درصد میرسد.
نقش عامل انسانی در ریزش بهمن
عوامل انسانی کدامند؟
تا اینجا دریافتهایم که سه عامل انسانی مهم در بروز سوانح بهمن عبارتند از ناآگاهی نسبت به خطر، بیتوجهی به خطر و تأکید بیش از اندازه بر توانمندیهایمان در مقابله با خطر. حال باید بدانیم عوامل انسانی دیگری نیز در پیدایش سوانح بهمن نقش دارند: مهمترین این عوامل عبارتند از عادت، فشار همراهان، غریزه گروهی، رقابت، ضعف ارتباطات و سه پدیده رایج در میان کوه نوردان که « بروس ترمپر » استاد بزرگ بهمن شناسی و نجات از بهمن، آنها را « سندرم گوسفندی» (تعقیب کورکورانه فرد پیشتاز)، « سندرم اسبی» (تمایل به بازگشت به جای امن) و « سندرم شیری» (تمایل به پیشتاز بودن یا تب قله) نامیده است. پس در برخی شرایط، افراد ماهر و صاحب نظر نیز مانند افراد تازهکار عمل میکنند و مرتکب اشتباهات روشن و آشکار میشوند. از جمله این شرایط میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ ) وقتی که این افراد، بازتاب و نتیجه کارشان را به صورت منظم از دیگران دریافت نکنند.
۲ ) وقتی که قضاوت آن ها توسط عوامل انسانی پیشگفته تحت تأثیر قرار گیرد.
۳ ) هنگامی که با شرایط نامعمول و غیرعادی روبرو شوند.
میانبرهای ذهنی:
در دنیای پیچیدهای که در آن زندگی میکنیم بسیاری از کارها را بدون تفکر و به صورت ناخودآگاه یا نیمهآگاه انجام میدهیم زیرا در ذهن خود، میانبرهایی برای آنها ساختهایم. میانبرهای ذهنی، موجب انجام سریعتر و آسانتر کارها میشوند اما در عین حال ریسک پذیری ما را بالا میبرند. میانبرهای ذهنی نیز از عوامل انسانی بروز بهمن و دیگر سوانح کوه نوردی هستند. مهمترین میانبرهای ذهنی چنینند:
عادت:
همه ما در مسیرها و مناطق آشنا و همیشگی، احساس راحتی بیشتری میکنیم و میزان ریسک رفتارمان نیز بالاتر میرود. مثلاً کوه نوردی که مسیر معینی را بارها صعود کرده و هیچگاه شاهد ریزش بهمن در آن مسیر نبوده است، حتی با دیدن آثار و شواهدی دال بر احتمال ریزش بهمن در آن مسیر، ذهنش آمادگی پذیرش واقعیت را ندارد و خطر را نادیده میگیرد. اما با دیدن همین آثار و شواهد در مسیری تازه و ناآشنا، بلافاصله هشیار میشود و رفتار احتیاطآمیزی در پیش میگیرد. میانبر ذهنی ما میگوید مناطق و مسیرهای آشنا و همیشگی بیخطرند ولی در واقع این گونه نیست و مناطق آشنا و ناآشنا، از نظر ظرفیت ایجاد بهمن تفاوتی با هم ندارند.
پذیرش:
همه ما دوست داریم از سوی گروه پذیرفته شویم و متقابلاً نظرات گروه را به سادگی میپذیریم. بنابراین حتی با وجود موافق نبودن با تصمیم یا رفتار گروه، بدون بحث و اظهار نظر از گروه پیروی میکنیم و آن را همراهی مینماییم. این رفتار در گروه های مختلط ( شامل خانمها و آقایان ) شدت بیشتری دارد. پذیرش، یکی از میانبرهای ذهن ماست که به کارهای پرمخاطرهای وادارمان میسازد. پس هرگاه احساس کردید هدفتان از اقداماتی که انجام میدهید به دست آوردن شهرت، جلب پذیرش شخص یا گروه یا دستیابی به تحسین دیگران است، بلافاصله دست بکشید و موقعیت را دقیق و واقعگرایانه ارزیابی و تحلیل کنید.
تعهد:
منظور از تعهد، وابستگی بیش از اندازه به هدفها و برنامههای از پیش تعیین شده مانند زمانبندی صعود، مسیر صعود، دستیابی به قله و … است. گاهی نیز تعهد به صورت درگیری ذهنی با یک هویت فرضی ویژه (مثلاً کوه نورد خارق العاده، نجات گر قهرمان و … ) است که مرزهای خطر را در مینوردد. در مناطق برفپوش این میانبر ذهنی ما را به دام بهمن میاندازد و گرفتار میکند. پس هیچ گاه نباید اهداف صعود را تغییرناپذیر قلمداد کرد و همواره برای اصلاح و تغییر برنامه باید آمادگی داشت. به گفته استادان ذن، « مقصد، خود سفر است! » … همچنین از تقلید رفتار و شخصیت دیگران باید پرهیز کنیم و در همه حال باید خودمان باشیم. میگویند انسانها عموماً تنها ده درصد از ظرفیت مغزشان را بهکار میگیرند. پژوهشها نیز نشان دادهاند بیشتر تصمیم های ما ناخودآگاه و غیرهشیارانه گرفته میشوند. «یان مک کامون»، بهمنشناس و پژوهشگر دانشگاه هاروارد در حوزه عوامل انسانی و فرایند تصمیمگیری میگوید: « بخش عمده فرایندهای شناخت، یادگیری و مدیریت ریسک در سطوح ناخودآگاه مغز رخ میدهند. اگر روندی منطقی برای مدیریت سریع و موثر ریسک در کار نباشد، ضمیرناخودآگاه این کار را به عهده میگیرد.» پس برای آن که تصمیمگیری ناخودآگاه را کنار بگذاریم و آگاهانه قضاوت کنیم، باید میانبر های ذهنی را بهتر بشناسیم و فرایند قضاوت علمی و منطقی را تمرین کنیم.
توهم تجربه:
همراهی افراد با تجربه و درس گرفتن از آنان روش خوبی برای یادگیری و کسب تجربه است اما یک اشکال دارد: بسیاری از افراد بظاهر با تجربه، واقعاً با تجربه نیستند! افراد به دلایل گوناگون در گروه پیشتاز میشوند و راهبری را به عهده میگیرند: آنها ممکن است مسنترین فرد گروه، آشناترین فرد به منطقه، آمادهترین عضو تیم، محبوبترین و با نفوذترین عضو جمع، مجهزترین فرد گروه، پرحرفترین عضو تیم یا … باشند ولی هیچ یک از این ها ضرورتاً با تجربهترین عضو گروه در زمینه پیشبینی و پیش گیری از بروز بهمن نیست. بسیاری از افراد به دلایلی غیر از تجربه در رأس گروه قرار میگیرند. توهم تجربه، یکی از میانبرهای ذهنی ماست که وادارمان میکند کورکورانه و بی چون و چرا افراد « باتجربه » را در مسیرها و دامنههای خطرناک دنبال کنیم. برای پیش گیری از پیامدهای زیانبار توهم تجربه، باید در اعتماد کردن به دیگران و دنبال کردن آنان، دقت و وسواس بیشتری نشان دهیم و سرنوشت خود و دیگران را به کسانی که تجربه واقعی در زمینه بهمن ندارند نسپاریم. در صورت راهبری یک فرد با تجربه هم هرگاه رفتارها، تصمیمها و قضاوتهای وی را مخاطرهآمیز یا نامناسب تشخیص دادیم باید موضوع را با وی و دیگران در میان بگذاریم زیرا در کوهستان، هیچ اولویتی بالاتر از تندرستی و ایمنی اعضای گروه نیست. یادمان باشد که « قضاوت خوب، محصول تجربه است و تجربه محصول قضاوت بد! »
رقابت:
گاهی گروههای مختلف برای دستیابی به موقعیتها و منابع ( مثلاً برف بکر و دستنخورده، جای چادر، جان پناه و … ) رقابت میکنند و خود را به آب و آتش میزنند. رقابت بین افراد یک گروه هم دیده میشود ( برای زودتر رسیدن به قله، سریعتر اسکی کردن تا پایین شیب و … ). گاهی نیز رقابت جنبههای پیچیدهتری به خود میگیرد و افراد یا گروهها با گزینش شیب تندتر و مسیرهای خطرناکتر به رقابت با یکدیگر میپردازند. تمایل به رقابت، در محیطهای شلوغ و بین گروههای مختلف یا بین اعضای گروههای بزرگ و پرجمعیت شدیدتر است. در این شرایط، افراد دست به اقداماتی میزنند که اگر تنها بودند، به هیچ وجه مرتکب آنها نمیشدند. رقابت، یکی از میانبرهای خطرناک ذهن ماست که باید همواره از آن پرهیز کنیم. اگر انگیزه شما از فعالیت در محیط برف تنها رقابت است، بلافاصله کار را متوقف کنید، اوضاع را بهصورت منطقی ارزیابی و تحلیل نمایید و تصمیم درست بگیرید زیرا رقابت و خطر، همراهان همیشگی یکدیگرند.
فشار گروه (غریزه گروهی):
ما در بیشتر موارد برای گزینش رفتار مناسب، به دیگران مینگریم تا ببینیم آنها چگونه عمل میکنند. غریزه گروهی یکی از مهمترین عوامل شکلگیری سوانح بهمن است. انسان یکی از اجتماعیترین موجودات است. غریزه گروهی در طول تاریخ، انسان را از خطر جانوران وحشی و … نجات داده است اما در محدوده بهمن، غریزه گروهی میتواند قاتل انسان باشد زیرا هم خطر ریزش بهمن را افزایش میدهد، هم در صورت ریزش بهمن، شمار افراد گرفتار را بالا میبرد. غریزه گروهی موجب میشود در گروههای بزرگتر دست به کارهای خطرناکتری بزنیم زیرا دچار احساس امنیت کاذب میشویم. هنگامی که در قالب یک گروه عمل میکنیم کارکردمان جسورانهتر ( و خطرناکتر) از زمان تنهایی است. این پدیده را رفتارشناسان « تغییر خطرناک » ( یا جابجایی ریسک ) مینامند. چه تنها باشیم و چه در قالب گروهی پر جمعیت، میزان ناپایداری برف و خطر ریزش بهمن یکسان است و تغییری نمیکند اما تغییر رفتار و افزایش ریسکپذیری ما در گروه، میتواند ریسک بهمن را افزایش دهد و هرچه گروه بزرگتر باشد، ریسک نیز بزرگتر است زیرا در صورت ریزش بهمن، افراد بیشتری گرفتار، مصدوم یا کشته میشوند. بطور خلاصه هرچه گروه بزرگتر و طبعاً ریسک بالاتر باشد، توجه ما به مخاطرات کمتر می شود و این ترکیب بسیار خطرناک و تناقض آمیز است. گروههای دو تا چهارنفره برای کار در محیط های برف پوش مناسبترند و افزودن هر یک نفر به گروه به بهای کاهش سرعت گروه به اندازه یک ساعت در روز تمام میشود. گروه بزرگ همیشه با ضعف های بزرگ و خطرات بزرگ همراه است. پس همواره باید از گروههای بزرگ (بیش از چهار نفر) پرهیز کرد. در ضمن همیشه از همراهی گروهها یا یکی شدن آنها جلوگیری کنید زیرا در این مواقع، رقابت و پذیرش میتوانند شرایط پیدایش سانحه را فراهم آورند.
سندرم گوسفندی : برخی از کوه نوردان به محض قرار گرفتن در پشت سر راهبر گروه یا حرکت در صف، هشیاری خود را در مشاهده و ارزیابی مسیر و محیط پیرامون از دست می دهند. اطمینان کاذب ناشی از حضور فرد پیشتاز، موجب می شود کوه نوردان پشت سر وی با سری پایین و بی توجه به مخاطرات احتمالی، کورکورانه رد پای او را دنبال کنند. این رفتار بسیار پر خطر، علت پیدایش بسیاری از سوانح کوه نوردی بوده است.
سندرم اسبی:
گاهی گروه های کوه نوردی بر خلاف اصول مسلم پیشگیری از سوانح بهمن، در هوای بد و با وجود بارندگی دست به اجرای برنامه های کوه نوردی می زنند یا در هنگام برگشت، گرفتار بارش برف یا هوای نامناسب می شوند. در این شرایط، کوه نوردان تلاش می کنند تا هر چه سریعتراز باد، سرما و رطوبت ارتفاعات بگریزند و خود را به محیط ایمن ارتفاعات پایین تر برسانند. درست مانند اسبی که هنگام بازگشت به خانه، هیچ نیرویی جلودارش نیست! در این موارد، افراد تمامی اصول پیشگیری از بهمن را فراموش می کنند و برای فرار از شرایط بد ارتفاع، به آب و آتش می زنند.
سندرم شیری:
برخی کوه نوردان تمایل ویژه ای به پیشتاز بودن و حرکت در پیشاپیش گروه دارند. این دسته از کوه نوردان، دوست دارند نخستین کسی باشند که به قله می رسند و برای دست یابی به این هدف، خود را درگیر مسیرهای خطرناک و شیب های بهمن خیز می کنند. این افراد اگر راهبر یا پیشتازگروه باشند، دیگران را نیز گرفتار بهمن خواهند کرد.
سایر عوامل انسانی:
درپیدایش بهمن، عوامل انسانی دیگری نیز نقش دارند که از جمله آنها می توان به پایداری ریسک، باورهای نادرست، برداشت نادرست از وضع هوا و محدود بودن ارتباط نام برد.
پایداری ریسک:
هریک از ما در ذهن خود مرزی نادیدنی دارد که ریسک قابل قبول را از ریسک غیر قابل قبول جدا میسازد. این سطح جدایی را – با پوزش از خوانندگان گرامی – « آستانه حماقت » نامیدهاند. آستانه حماقت در ذهن هریک از ما جای ویژهای دارد که به عواملی چون میزان تمایل به ریسک، دانش و اطلاعات ما در مورد خطر و دریافت و هشیاری ما نسبت به خطر بستگی دارد. پایداری ریسک به این معنی است که اگر به لوازم پیشبینی، پیشگیری، بقا و نجات از بهمن مجهز شویم تا ریسک بهمن را پایین آوریم، بلافاصله با تکیه بر همین وسایل دست به اقدامات خطرناکتری در محدوده بهمن میزنیم و خودمان را درگیر مسیرهای مخاطرهآمیزتری میکنیم که نتیجه آن، افزایش مجدد ریسکپذیری و بازگشت آستانه حماقت به همان سطح قبلی است. آستانه حماقت با میزان اعتماد ما به مهارتهایمان در برخورد با بهمن ارتباط دارد و هر دو عامل، با گذشت زمان دچار تغییر میشوند. اعتماد به خود در میان بهمنشناسان، نجاتگران و سایر کسانی که با بهمن سروکار دارند، با گذشت زمان بتدریج افزایش مییابد ( و طبعاً آستانه حماقت در ذهن آنها بالاتر میرود) تا اینکه سانحهای برایشان (یا در حضورشان) رخ میدهد. سپس این اعتماد یکباره کاهش مییابد و رفتارشان به شدت احتیاطآمیز میشود (آستانه حماقت پایین میآید) اما با گذشت زمان کم کم رفتارشان جسورانه تر و ریسکپذیری آنها بیشتر میشود تا دوباره شاهد سانحهای دیگر شوند.
باورهای نادرست:
اغلب میگوییم « وقتی باور میکنم که ببینم. » ولی در واقع بیشتر مواقع عکس این روند رخ میدهد یعنی نخست چیزی را باور می کنیم، سپس آن را میبینیم! اگر باور کنیم که برف روی یک دامنه پایدار است و خطری ندارد، تنها آثار و شواهد پایداری برف را میبینیم. به طور کلی، باور کردن و معتقد شدن برای ما انسانها آسانتر و خوشایندتر است. به همین دلیل باید پیوسته به خود فشار بیاوریم تا بتوانیم با دیده شک و تردید به موضوع مورد بررسی ( از جمله بهمن) نگاه کنیم. به همین دلیل دانشمندان به جای اثبات یک فرضیه، تلاش میکنند تا آن را رد کنند و اگر موفق به این کار نشوند، بخودی خود درستی آن فرضیه اثبات شده است. متاسفانه اکثر باورهای ما نادرست و محصول نگاه سریع و سطحی ما به پدیدههای گوناگونند. اگر با دقت و صرف وقت بیشتری به دور و برمان نگاه کنیم، بسیاری از باورهایمان دگرگون میگردند و به معنی واقعی کلمه، چشمانمان بازتر میشوند و کمتر اشتباه میکنیم. پس در محدوده بهمن، هر چه کمتر به باورهایمان تکیه کنیم و بیشتر به تردیدهایمان توجه نماییم، بیشتر زنده میمانیم. به باورهایتان با وسواس و دقت نگاه کنید و همواره آماده باشید تا در صورت دیدن مدارک و شواهد مخالف، بلافاصله آنها را کنار بگذارید. یادمان باشد که « ندانستن، دانش حقیقی و تصور دانستن، عین بیماری است. » … در محدوده بهمن، کسانی زنده میمانند که بیهوده به اعتقاداتشان نمیچسبند و باورهایشان را به سرعت و با توجه با مشاهدات تازه اصلاح میکنند.
برداشت نادرست از وضع هوا:
بیشتر بهمنها در ضمن بارش برف یا بلافاصله پس از آن فرو میریزند اما بیشتر سوانح بهمن در روزهای آفتابی پس از بارش برف شکل میگیرند. بیشتر ما فکر میکنیم با پایان بارندگی و صاف شدن هوا، خطر بهمن فروکش میکند اما چنین نیست. همیشه مراقب نخستین روز آفتابی پس از بارش و همچنین نخستین جمعه پس از بارندگی باشید. حضور در ارتفاعات در ضمن بارندگی نیز به همان اندازه خطرناک است زیرا سرما، رطوبت و احساس ناامنی وادارمان میکند بیتوجه به خطر بهمن، با سرعت هر چه بیشتر و با گزینش مسیرهای خطرناک تلاش کنیم تا خود را به امنیت ارتفاعات پایینتر برسانیم. درست مانند اسبی که هنگام بازگشت به اصطبل هیچ نیرویی جلودارش نیست (سندرم اسبی).
محدود بودن ارتباط:
محدودیتهای ارتباطی میان اعضای گروه، در بیشتر سوانح بهمن نقش دارند. گاهی راهبر گروه، خود را از ظرفیت های موجود در گروه محروم می سازد و اعضا را در تصمیم گیری شرکت نمی دهد. گاهی نیز برخی از اعضای گروه به دلیل ترس یا ملاحظات دیگر، از اظهار نظر در باره شرایط خودداری میکنند. محدودیت ارتباط در گروه، منجر به شکلگیری فرضیههای نادرست و عدم تبادل اطلاعات مهم و ضروری میشود. همچنین محدودیت ارتباط میتواند به صورت عدم درک برنامه گروه یا برداشت نادرست از نگرش گروه نسبت به مخاطرات باشد. در برخی شرایط نیز قطع یا فقدان کامل ارتباط پدید میآید. تصمیمگیری گروهی نیز به عنوان بهترین روش تصمیمگیری در گروه های کوه نوردی، نیازمند برقراری ارتباط پویا میان اعضای گروه است. پیششرطهای تصمیمگیری گروهی موثر عبارتند از وجود حداقل دانش و تجربه ضروری در میان اعضا، تنوع و گوناگونی دیدگاهها، برخورد آزاد میان ایده ها و سازوکار مناسب برای محدود کردن گزینهها و آسانسازی تصمیمگیری. پرسشهای زیر میتوانند روند قضاوت و تصمیمگیری را سریعتر و آسانتر کنند:
– با چه مسائل و مشکلاتی روبرو خواهیم شد؟
– در برابر آنها چه باید کرد و چرا باید چنین کرد؟
– نسبت به چه مسائلی باید هشیار و حساس باشیم؟